جدول جو
جدول جو

معنی دچار شدن - جستجوی لغت در جدول جو

دچار شدن
ناگهان بهم رسیدن
تصویری از دچار شدن
تصویر دچار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
دچار شدن
گرفتار شدن، مبتلا گشتن، به درد و مرض یا امری ناملایم مبتلا شدن
به شخص ناموافق برخورد کردن
تصویری از دچار شدن
تصویر دچار شدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیگر شدن
تصویر دیگر شدن
عوض شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
وشمیدن خوزمیدن (هم آوای رزمیدن) بصورت بخار در آمدن تبخیر شدن، یا بخار شدن مایعات
فرهنگ لغت هوشیار
بر خورد به سخصی نا موافق یا جانوری درنده یا امری ناملایم، گرفتار شدن، مبتلا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار شدن
تصویر خوار شدن
بدبخت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائر شدن
تصویر دائر شدن
آباد و معمور گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار شدن
تصویر سوار شدن
بر مرکبی نشستن و از جایی به جایی رفتن رکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکار شدن
تصویر شکار شدن
آزرده و خشمگین شدن، بر آشفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار شدن
تصویر سوار شدن
بر روی اسب یا مرکب دیگر نشستن، برنشستن
فرهنگ فارسی عمید
گرد شدن خرد و نرم گشتن، یا غبار شدن زمین. کنده شدن زمین به نعل اسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثار شدن
تصویر نثار شدن
برخی گشتن، پاشیده شدن افشانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویار شدن
تصویر ویار شدن
دچار ویار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بخانه کسی ناخوانده بمهمانی رفتن، توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید: دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم. (این اصطلاح مترادف خراب شدن (بهمین معنی) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوار شدن
تصویر آوار شدن
((شُ))
خراب شدن، فرو ریختن، وارد شدن ناگها نی تعداد زیادی مهمان بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
((~. شُ دَ))
به گردش افتادن، به جریان افتادن، آباد شدن، معمور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نثار شدن
تصویر نثار شدن
((~. شُ دَ))
افشانده شدن، کشته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوار شدن
تصویر هوار شدن
((~. شُ دَ))
ناخوانده به خانه کسی رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوار شدن
تصویر سوار شدن
Board
دیکشنری فارسی به انگلیسی